مرا ببخش ...

خداوندا مرا  ببخش ...

خداوندا مرا ببخش که مسلمان نبودم و خودم  را مسلمان معرفی کردم

خداوندا مرا ببخش که با عملکردم نه تنها از بی دینی  به تو رهنمون نشدم

بلکه چنان بد عمل کردم که چندین ضعیف الایمان را نیز از اسلام و ایمان به تو فراری دادم

خداوندا مرا ببخش که خود را خرج اسلام نکردم

خداوندا ما را ببخش ... ما اسلام را خرج خود کردیم

خداوندا مرا  ببخش که آخرت و رضایت تو را به دنیا و تعلقاتش فروختم ...

به دنیایی که هزار داماد اختیار کرده و تمامشان را کشته ...

خداوندا مرا ببخش ...

خوب من

خوبِ من؛

در پایانه ی شلوغ دنیا، بی تو خسته و سرگردانم

در این ناکجاآباد ، بدنبال بلیطی می گردم که من را به تو برساند ...

قیمتش را محبت تو درج کرده اند

نمیدانم این قلب سیاه را قابل میدانند یا نه !

خوبِ من

اشکهایم کوچکند و سیاهی هایم بزرگ

آه که در این گستره چه ناتوانم

خوبِ من

دستی برآر و قلبم را از غیر خودت بتکان؛

میدانم ، دستان مهربانت سیاه نمیشوند ،

اما قلبی را درخشان خواهی کرد

قلبی که آن را خرج رسیدن به تو خواهم کرد

وه که عطرِ دستانِ معطرت چقدر نزدیکند ،

انگار همیشه اینجا بوده اند ...

منطقه ممنوعه!!!

این روزها انگار همه دچار مرض افسردگی اند

به نظر مرض بزرگی ست

می گویند واگیر  دارد

انگار باید از همه ی کسانی که دچار این مرض اند دوری جست

یا باید جلویشان یک تابلوی ورود ممنوع زد

آقا ،خانم ،ایست ...

اینجا ورود ممنوع ست...

انگار من هم کمکی از این مرض گرفته ام

باید زود تر از همان راهی که آمده ام برگردم

تو نیز مطمئن شو که گرفتار این چه میدانم افسردگی نشده باشی

این ها جا پای من است ،ردشان را بگیر

دورشان را خط قرمزی بکش تا معلوم باشد اینجا منطقه ی ممنوعه ست

آقا،خانم،ایست...

اینجا ورود ممنوع ست...

                                  محبوبه

اینجا زمین است...


اینجا زمین است ، زمین گرد است !

تویی که مرا دور زدی ..... فردا به خودم خواهی رسید !!!!

حال و روزت دیدنیست....

خب... خدافظ ...!


همیشه در حالی که...

یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده!

یه عالمه اشک توی چشماته!

یه عالمه حسرت توی دلت تلنبار شده...

باید بگی : خب... خدافظ ...!