چشم های خیس

می گویند : شاد بنویس ...

     نوشته هایت درد دارند!

         و من یاد ِ مردی می افتم ،

              که با کمانچه اش ،

                  گوشه ی خیابان شاد میزد...

                       اما با چشمهای ِ خیس ... !!

خداحافظ...

دلیلش هر چی باشه عاشقانست

خداحافظ شروع یک ترانست

سلام شاید قشنگ باشه عزیزم

خداحافظ ولی شکل بهانست!!!



تا پایان امتحانات خداحافظ دوستان عزیز

تو برمیگردی ...


تو برمیگردی
و مهم نیست مردم چه میگویند.
مردم
همیشه باید حرفی برای گفتن
داشته باشند!

( رضا کاظمی )

مرا ببخش ...

خداوندا مرا  ببخش ...

خداوندا مرا ببخش که مسلمان نبودم و خودم  را مسلمان معرفی کردم

خداوندا مرا ببخش که با عملکردم نه تنها از بی دینی  به تو رهنمون نشدم

بلکه چنان بد عمل کردم که چندین ضعیف الایمان را نیز از اسلام و ایمان به تو فراری دادم

خداوندا مرا ببخش که خود را خرج اسلام نکردم

خداوندا ما را ببخش ... ما اسلام را خرج خود کردیم

خداوندا مرا  ببخش که آخرت و رضایت تو را به دنیا و تعلقاتش فروختم ...

به دنیایی که هزار داماد اختیار کرده و تمامشان را کشته ...

خداوندا مرا ببخش ...

خوب من

خوبِ من؛

در پایانه ی شلوغ دنیا، بی تو خسته و سرگردانم

در این ناکجاآباد ، بدنبال بلیطی می گردم که من را به تو برساند ...

قیمتش را محبت تو درج کرده اند

نمیدانم این قلب سیاه را قابل میدانند یا نه !

خوبِ من

اشکهایم کوچکند و سیاهی هایم بزرگ

آه که در این گستره چه ناتوانم

خوبِ من

دستی برآر و قلبم را از غیر خودت بتکان؛

میدانم ، دستان مهربانت سیاه نمیشوند ،

اما قلبی را درخشان خواهی کرد

قلبی که آن را خرج رسیدن به تو خواهم کرد

وه که عطرِ دستانِ معطرت چقدر نزدیکند ،

انگار همیشه اینجا بوده اند ...