ماه مهمانی...ماه خوب خدا

صحبت از گرمای هوا بود که به ماه رمضان رسید ...


 امسال روزه می گیری؟


 اگر خدا بخواهد ...


 من هم می گیرم، ولی کدام پزشک این همه سختی را برای بدن تایید می کند؟


 همان که وقتی همه پزشکان جوابت کردند ، برایت معجزه می کند !

نظرات 25 + ارسال نظر
mina-mmm جمعه 30 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:01 ب.ظ http://www.paradis-mmm.blogfa.com

ما را به دعا کاش نسازند فراموش رندان سحر خیز که صاحب نفسانند...

التماس دعا

محمد جمعه 30 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:38 ب.ظ http://www.bagheri6298.blogfa.com

سلام
من هم تبریک میگم حلول ماه پربرکت ومبارک رمضان را به شما...

قشنگ بود..کسی که همه پزشکان جوابت کردند،برایت معجزه میکند..چه کسی است که به این میهمانی پربرکت نرود...خداوند میخواهد با تمام وجود ما را ببخشد وما را سرشار از رحمت وآرامش کند..

تلخی روزگار اینه که خیلی چیزا رو میشه خواست…….!!
ولی نمیشه داشت……!!!!!

شاد باشید

پرنسس شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:07 ق.ظ http://royahayeprincess.blogfa.com

زیبا بود و پرمحتوا
رمضان بر شما هم مبارک
من دعا لازم هستم شدید....

MiSs mOoN شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:22 ق.ظ http://h-e-a-r-t-b-e-a-t.blogfa.com/


گاهی وقتا دلم میخواد مثل جودی ابوت باشم
پر انرژی ، با خنده هایی که از ته دلن
گریه هایی که با دلیلن
با اون شخصیتی که جلوی هیشکی نمیشکنه
و یه بابا لنگ دراز که واسش بنویسم...................................

ابراهیم شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:15 ق.ظ http://namebaran.blogfa.com

سلام
واقعا قشنگ بود و از خوندن این مطلب لذت بردم

محمد شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:43 ق.ظ http://www.bagheri6298.blogfa.com

[گل][گل][گل][گل]

سلام
[گل][گل][گل][گل]

آپـــــــــــــــــــــــم[لبخند]

[گل][گل][گل][گل]

گربهـ لوسـ شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:50 ق.ظ

سلامـ مرسیـ عزیز
رمضانـ بر تو امـ مبارکـ
روزهـ هاتمـ قبولـ باشهـ

بشار شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:15 ق.ظ http://bashshar.blogfa.com


مرداب از رود پرسید : چگونه زلال شدی ؟
گفت : من میگذرم تو هم بگذر !

فیاض شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:44 ب.ظ http://www.pagonde26052.blogfa.com

عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست پرسیدند: کجا میروی؟ گفت: میروم با آتش، بهشت را بسوزانم و با آب،جهنم را خاموش کنم تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند، نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم!


سلام.رمضان شما هم مبارک

MiSs mOoN شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:15 ب.ظ http://h-e-a-r-t-b-e-a-t.blogfa.com/

به سلامتی ایشالا..خوش بگذره
به بابا..من نیستم که..من عکاسم دارم ازش عکس میگیرم..
محبوب جو..عزیز دلم مگه شما بابایی؟اگه خیلی مشتاقی باید بشی مامان لنگ دراز..

ببخشید شوخی کردم دوستم
فعلا..کلی بوس

سحر یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:38 ق.ظ http://etemad.rozblog.com/

سلام.ماه رمضان بر شما هم مبارک باشه التماس دعا خانمی

بشار یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:42 ق.ظ http://bashshar.blogfa.com


شاید میان این همه نامردی باید شیطان را ستود که دروغ نگفت !
جهنم را به جان خرید
اما
تظاهر به دوست داشتن آدم نکرد ...

Sina یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:39 ب.ظ http://1aramesh.mihanblog.com/

سلام بر محبوبه خانوم عزیز...

حلول ماه مبارک و عزیز رمضان رو خدمت شما تبریک عرض می کنم...

امیدوارم توی خلوت هایی که با خدا دارین من حقیر رو هم از دعای خیرتون فراموش نکنید...

عاجزانه ازتون التماس دعا دارم...

Sina یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:41 ب.ظ http://1aramesh.mihanblog.com/

وااااااااااااااااااااای این پست خیلی به دلم نشست...

واقعا ایمان و توکل به خدا بالاترین آرامش رو به انسان میده...

خیلی ممنون از جمله زیبات...

موفق باشی...

Sina یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ب.ظ http://1aramesh.mihanblog.com/

باز آمدی به بزم باده نوشان شکیبا که دلارام عاشقان شوی.

باز آمدی که دل بری و جان بیاوری و نسیم صبح صفا در گیسوی مهرخان بیفکنی.

چه مهربان یار و چه نیکو انیس و چه زیبا ندیم منی ای اهل غمزه و اغماض، ای ماه بی مثال!

ندیم بدی بودم و ندیده انگاشتی و باز به سراغم آمدی!

بعد از دعا برای شفای بیماران، بنده حقیر رو هم از دعاتون فراموش نکنید... یا حق...

بشار دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:50 ق.ظ http://bashshar.blogfa.com


بی خودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود
بی خودی حرص خوردیم سهممان کم نشود
ما خدا را با خود سر دعوا بردیم
و قسم ها خوردیم ...
ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم
ما حقیقت ها را زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم
روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم !
از شما می پرسم :
ما که را گول زدیم ؟

سفیران نور دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:19 ب.ظ http://safiran12.mihanblog.com

خیلی قشنگ و تاثیر گذار بود!

منتظر حضورتون هستیم!

ایگین چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:56 ب.ظ http://or89-sums.blogfa.com

خیلی این متنتون قشنگ بود.با اجازتون میذارمش وبلاگمون

آرزو پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:38 ب.ظ http://www.ninimah61.blogfa.com

ان شا الله لایق مهمانی خدا باشیم

جنوبی جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:53 ب.ظ

سلام آنه...
مامان چش شده...واقعاً نگران شدم...اومدی حتماً مفصلاً توضیح بده...طاعات و عبادات توئم قبول باشه...من خوبم و همه چیزم عادیه...
حالا سعی می کنم شنبه، یکشنبه حتماً دوباره بهت سر بزنم...
مواظب خودت و مامانم یه خوده بیشتر باش و ممنون از مهربونی هات...
حتماً دعاتون می کنم...ماهم توی این روزها دعا کنید...


با احترام
جنوبی

علیک سلام
واسه چکاپ کلی اومده ،واسه کمر درد و چیزای دیگه که بندر که اومدم بیشتر توضیح میدم

با احترام
آنه

جنوبی یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:27 ب.ظ

سلام آنه...
انشاالله که مشکلی خاصی نباشه...یزد هوا خوبه...اِه اِه عجب جنوبی گیر افتادی ها تا فهمید مشکلی نیست بحث عوض کرد...چیه خب بچه دلش می خواد بدونه...تا حالا که یزد نرفته که بدونه...راستی خونه بی بیت بادگیرم داره...وای چه کیفی میده اگه خونه هاشون هنوز همون قدیمی باشه...
این شنبه تا دوشنبه واقعاً جونم آدمو می گیره...برای خودم میگم...الان خوابم میاد شدید...کلی کار عقب افتاده هم دارم...اما اگه نخوابم فکر کنم یه چند روز دیگه باید مردم ببینن نهایتن یه اسکلت تو شهر ببینن...دور از جون دور از جون...چکار کنم خودم به خودم بگم دیگه...
از دور می بوسمت...مواظب خودت باش و ممنون از مهربونی هات...

بااحترام
از جنوبی به آنه جنوبی

سلام جنوبی...
خوبی که انشاءا...؟ از بستی خوردنت پیداست شکر خدا خوبی
اوضاع احوال روحیت که خوبه انشاءا...
مامان هم شکر خدا خوبه بد فقط با همون کمر درد همیشگی و اینکه فقط رفت یزد پولاش رو بخشید به دکترا و اومد .
کار چی قول اون کاری که بهت دادن درست شد؟ راستی حال ماشین از نوع پژوت چطوره ؟ ویراژ میراژ که باهاش نرفتی ؟ برا دختر مردم که بوق نزدی ؟ بلا به دور نه جنوبی و از این ادا اصولا
بیخیال فعلا که سرما خوردم تو این گرما ، شنیدم این گرد و خاک هم دست بردارتون نیست ، واقعا چطوری تحملش میکنین
قدر مادر هم بدون و زیادی هم اذیتش نکن جنوبی خان ؛ کلا امروز رفتم تو فاز نصیحت مصیحت ، ای بابا من اگه کاری بلد واسه خودم میکردم ، چی بود ضرب المثلش ؟ گلی به سر خودم می مالیدم ...بی خیال چه میدونم چی بود
جنوبی از من به تو نصیحت فعلا بیخیال ازدواج و عشق و عاشقی
نه اینکه بد باشه من خودم به شخصه الان که فکرش میکنم هنوز بلد نیستم چطور باید به عنوان یه همسر نقش خودم رو ایفا کنم حالا میفهمم که زندگی فقط مختص به کار و خونه دار ی و حتی واسه آقــــــــــــایون پول درآوردن تنها نیست باید یاد بگیری که چطور با همسرت برخورد کنی و کجا چه رفتار و واکنشی داشته باشی ، این تکه ش واقعا مهمه و من توش موندم ، فک کنم این اواخر خیلی از دستم ناراحت شده جالب اینجاست میدونم سر چی ناراحت شده اما انگار هر کاری میکنم بهتر کنم میزنم یه ور دیگه ی قضیه رو خراب میکنم
آخ یــــــــــــــــــــــادش بخـــــــــــــــــیر مجردی ، البته نباید ناشکر بود اینکه میگم فقط به خاطر خودمه که طرز برخورد با رفتارا رو بلد نیستم
خیالت راحت فعلا پرچم سفید بالاست تا بعد برم پیشش ببینم چی میشه ، یعنی که عید برم شهرشون و از نزدیک ببینم اوضاع احوال روحیش چطوره
جنوبی فعلا خدافظ ولی یادت باشه بستی به ما تعارف نکردی
با احترام
از آنه به جنوبی بستی خور ...

تمنا چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:41 ب.ظ http://hamdametanhaei.mihanblog.com/

خدا
نه برای خورشید
ونه برای زمین
بلکه برای گل هایی که برایمان می فرستد
چشم به راه پاسخ است

تمنا سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:09 ب.ظ http://hamdametanhaei.mihanblog.com/

دلم گرم خداوندی ست که با دستان من گندم برای یا کریم خانه می ریزد،
چه بخشنده خدای عاشقی دارم، که می خواند مرا با آنکه می داند گنه کارم دلم گرم است، میدانم بدون لطف او تنهای تنهایم...
برایت من خدا را آرزو دارم...
این شبا تو دعا های قشنگتون ما رو هم یاد کنید.

در پناه خالق نیلوفرها مهربان و شکیبا بمانید.

کلاه خاکی پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:01 ب.ظ http://www.hamedkazemi.com

عالییییییییییییییییییییییییییییی

آنه شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:04 ق.ظ

سلام جنوبی
امیوارم خوب خوب باشی ، و هر چی خواسته خوب از خدا خواستی به حق این ماه عزیز انشاءا... برآورده شه
واقعا ماه و روزا چه زود میگذرن رمضان امسال هم گذشت و واقعا فک کنم دست خالیم و هیچ بار معنوی بهم اضافه نشده البته اینا تقیر هیچ کس نیست تقصیر خود کاهل منه ،
بابا سخن ور
خداروشکر که قراردادی شدی آخه این دوره کی رو رسمی کردن که جنوبی ما رو بکنن ، وای این یکی شیرینی هم از دست رفت ،دیدی جنوبی شانس که نباشه همینه ،آخه حالا من چطوری شیرینی کار رو ازت بگیرم ؟ اشکال نداره اینا همه یه جا موقع عروسیم به عنوان کادوی عروسی ازت میگیرم ، یادت باشه یه چیز درست حسابی واسم کادو بیاری
ا باورم نمیشه جنوبی اینقد حرف باحال جدی زده باشی
داشتم شاخ در میاوردم اما هر چی پیش میرفتم بیشتر ذوق زده میشدم و کلی خوشحال که اینقد پیشنهادای خوب خوب بهم دادی واقعا دست گلت درد نکنه ، باید هی چند بار نظرت رو بخونم تا ملکه ی ذهنم بشه
راستی ای گل گفتی ، امروز خیلی گشنه شدم ، اصلا نزدیک اذان که داشتم ظرفا رو میشستم دیگه این دلم به لرزه افتاده بود نا نداشتم دیگه آخه سحر رو خونه خواهرم اینا بودم و ساعت بجا ی 4 ساعت 5:30 زنگ خورد که دیگه خیلی دیر بود و فقط میشد نماز خوند جالبش اینجا بود که خواهرم و دامادمون فک نمیکردن ساعت اشتباهی زنگ خورده و داشتن سحری میل میفرمودن که بنده پاشدم و گفتم اذان گفته و زدم تو ذوق بنده گون خدا ، راستی محمد رضا تازه یاد گرفته راه بره و به قول خواهرم راه رفتنش مثل این پنگوناست ،5 ،6 قدم میره و دوباره تلپی میفته زمین
اون پروژه که قرار بود با استادت انجامش بدی چی شد ؟
چشم حتما تا جایی که بشه به نصیحت جنوبی خان و آقا مصطفی گوش میدم و به مامان کمک میدم تازه قراره فردا کل خونه رو تمیز کنیم و جارو بزنیم که دیگه چون روز عید نیستیم و میریم سمت شهر و روستامون و طبق رسم هر ساله اولین جایی که بعد نماز عید میریم سر مزاره و واسه اموات فاتحه ای قراعت میکنیم ، خوشحالم که موضوع رو باهات مطرح کردم و تو هم کلی راهکار خوب بهم پیشنهاد کردی ، خدا کنه یادم نره و تو عمل به کارش بگیرم
جنوبی به خاطر بودنت ممنون
اینم از نامه ی شماره ی نمیدونم چندم آنه به بابا لنگ دراز خودش جنوبی خان
مثل همیشه موفق و پیروز باشی و خدا قوت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد