گل و خار...چه حکمتی ست


وقتی نگاه می کردم

از گل به خار رسیدم

با خود گفتم

پروردگارا ؟

چه فلسفه ای ست

در این همسایگی

و چه حکمتی ست

در این بیگانگی


( مسعود فردمنش )


نظرات 3 + ارسال نظر
من دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:15 ب.ظ http://1man-1to-ma.blogfa.com

سلام


من آمده ام برای ما شدن حرفی بزنم

نه بهتر است بگویم قدمی بردارم

یک قدم با من

یک قدم با تو

می شویم ما

یک سوال می تونه باب آشنایی رو باز کنه!!!

پس من منتظر تو ام

برای ما شدن
http://1man-1to-ma.blogfa.com/


محمد دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:49 ب.ظ http://www.bagheri6298.blogfa.com

سلام
وممنون از لطف ونظرتان

واقعا چه حکمتی است خار گل....شاید باید در دنیای غم ها وشادی ها همیشه همسایه همدیگرند...تا خار نباشه زیبایی گل پیدا نیست..............

بنده من وقتی مناجات می کنی فریاد نزن ،من برای شنیده تو به فریاد تو نیاز ندارم
اما تو برای شنیدن من به سکوت نیاز داری...
موفق باشید

ابراهیم سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:37 ق.ظ http://www.namnameaftab.blogfa.com

روزگاری او را می جستم، خود را می یافتم

اکنون خود را می جویم، او را می یابم . . .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد