شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟ خداحافظ ، تو ای بانوی شب های غزل خوانی خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی
محبوبه جون وب زیبایی داری. به من هم سری بزن
سلام
ممنونم...امان از این شرمندگی ها....
ترجمهی فاصلهی کلمات سخت است
من در جستجوی حرفها
به فریادهایی رسیدهام
که بیصدا درون آدمهاست.
موفق باشید♥
از هنگام جدایی سر رسید
سینه ها لرزان شد و دلها شکست
خنده ها در لرزش لبها گریخت
اشکها بر روی رویاها نشست
جسم جان من به ناکامی گریست
برق اشکی در نگاه او دوید
نسترنها سر به زیر انداختند
ماه را ابری به کام خود کشید
تشنه تنها خسته جان آشفته حال
در دل شب میسپردم راه خویش
تا بگریم در غمش دیوانه وار
خلوتی میخواستم دلخواه خویش
لباس هایم که تنگ می شد می بخشیدم به این و آن ولی دل تنگم را، حالا چه کسی می خواهد !
سلام
تو این زمونه گفتن این کلمه برای بعضی ها خیلی راحت شده و برای بعضی ها بسیار سخت!!
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، تو ای بانوی شب های غزل خوانی
خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی
در بازی شطرنـج روزگار با وجودم، همیشه شاه دلـم تنـــها می ماند.
.
.
.
.
...........................................................UPAM
شرمنده
شرمنده...