قطعه ای آسمان...

بر آنکه با سرمایه اش فقط زمین می خرد؛


روزی خواهد آمد که با خود بگوید :


برای چنین روزهای مبادایی،


کاش قطعه ای آسمان می خریدم ...

تقصیر...

تــــقصــیر تو نـــیست


مـــقصـــر معــلم دستــور زبان فارسی بود که به من نگفت:


من با هر تویی مـا نمی شود!

بقا

ده دقیقه سکوت به احترام دوستان و نیاکانم
 غژ و غژ گهواره های کهنه و جرینگ جرینگ زنگوله ها
 دوست خوب من
وقتی مادری بمیرد قسمتی از فرزندانش را با خود زیر گل خواهد برد
ما باید مادرانمان را دوست بداریم
 وقتی اخم می کنند و بی دلیل وسایل خانه را به هم می ریزند
ما باید بدویم دستشان را بگیریم
تا مبادا که خدای نکرده تب کرده باشند
 ماباید پدرانمان را دوست بداریم
برایشان دمپایی مرغوب بخریم
 و وقتی دیدیم به نقطه ای خیره
مانده اند برایشان یک استکان چای بریزیم
 پدران ‚ پدران ‚ پدرانمان را
 ما باید دوست بداریم

                                 

                               حسین پناهی

تنهایی خوب است...

هر چقدر هم که بگویی :

تنهایی خوب است؛

هم من و هم تو میدانیم که:


تنهایی خوب نیست ...

ولی چه میتوان کرد وقتی خوبی نمانده تا به تنهایی ، واژه تنهایی را از تخته سیاه زندگی


پاک کند ..


به تنهایی و بدون تو روزگار میگذرانم ؛


ناراحت نباش ، این روزها همه کمکم میکنند باور کنم :


تنهایی خوب است ...

کیسه ی زندگی ...

در کیسه ی زندگی چه داریم ؟


اکنون، اکنون، اکنون ...